با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+سلام دوستان کبوترم هواييي شدم دارم ميرم مشهد خوبي بدي ديدين حلال کنيد ياعلي
مرا طلاي گنبد تو بي قرار ميکند
کسي مرا به دوش ابرها سوار ميکند
خيال ميکند که ديدن تو قسمتش شده
همين کسي که دارد از خودش فرار ميکند
السلام عليک يا علي بن موسي الرضاعليه السلام.... سلام همه رو بروسونيد التماس دعا - محدثه خانوم
چشششششششششششم ايشالا دسته جمعي بريم آقا يه کاروان پارسي بلاگ درست کنيد تا بريم خو هرکسي از شهر خودش بياد اونجا باهم يه خونه ميگيريم - هواي حوصله ام ابريست
+گرچه دستان تو سيب از وسط خاطره چيد
گرچه از خون خودم خورديو فتحم کردي
شانه بر شاخ کشيديو شکستم دادي
هر بلايي که دلت خواست سرم آوردي
گرجه داغم زده اي باز زنيت داري
پرچم عشق همين گوشه ي پيراهن توست
من که آبستن دنياي پر از تشويشم
خوشبحال تو که آسودگي آبستن توست
+زير خاکسترم انگار دري باز شدو
ساقه ي سيب شدم حسرت حوا برخواست
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
گردو خاک از لبه ي اقد سريا برخواست
شاخه در شاخه فريبم سبدي سيب به چه
دامني از تب گندم ببرو نانش کن
با سکوتي که تو داري سر زا ميميري
بغض اندوخته را لو بده عصيانش کن
شاخه هايم هوس پنجه ي چيدن دارند
من درختم تو به اندازه ي من انساسي
من اسيرم تو برو شاخ زمين را بشکن
+رد انگشت خودت بود ولي ما خورديم
شوکران از لب ليوان تو خوردن دارد
موج کف کرده طوفانيو بي ماهو نگاه
دل به اين ورته تاريک سپردن دارد
رد انگشت تو بر گودي فنجان من است
از کجا دست به آينده ي فالم بردي
همه ديدن که يک سيب معلق دارم
لعنتي پيش خودم زير سوالم بردي
رد انگشت تو بر پيرهن پاره ي من
بر تنم جز اثر مرگ مگر چيزي هست
در لباسي که از اين معرکه ها ميگذرد
سايه ي بي سرو پاييست اگر چيزي هست
+مردهايي که به دل حسرت دختر دارند
شاخ ها را بفروشندو عروسک بخرند
نره گاوي که منم پاي خودم مسلخ من
گوشه ي ليز همين ذهن زمين خواهم خورد
ترسم اين است اگر جبر به ماندن باشد
مرگ بي حوصله از ياد مرا خواهد برد
ترسم اين بود همان بر سر شعرم آمد
سينه ي کوه و تن باغ خيابان شده بود
کوه و حيوانو درختان همه خاموش شدند
وقت سوسو زدن حسرت انسان شده بود
+تندو کندي همه ي مسله اين است فقط
خنجرت کندو عجولي که رگي باز کني
مثل پايان غم انگيزترين کرم جهان
سعي داري که پس از مرگ خود اغاز کني
مثل گاوي که زمين خورد خودم را خوردم
تو در انديشه آن پيله به خود چسبيدي
قصه از کوه به اين گاو رسيده
تو بگو غير پروانه شدن خواب چه چيزي ديدي
پاي در کفش جهان رفته زمين خواهد خورد
قد پاهاي خودت کفش به پا کن گل من
فکر هم زيستيي با من بيگانه نباش
+جا براي خود من باز نکرد آغل من
نره گاوي که در انديشه ي نوشخار خود است
پاي بشقاب هزاران زن هندو خوابيد
گاو کف کرده_و خورناز کش قصه شدم
تا دهانو شکمي هست مرا در يابيد
شقه هايم سر ميخ است به آتش بکشيد
زير خاکستر اين شعر کبابش بکنيد
اين بطي را که به دستان خودم ساخته ام
مفصل از هم به درآريدو خرابش بکنيد
زير خاکستر اين شعر کبابم بکنيد
مابقي را بگزاريد که سگها ببرند
+گور باباي سرو اين همه سرگرداني
منطق جاذبه در فلسفه اش پنهان بود
تا که تقدير به دستان من افتاد از دست
جذبه ي ذهن زمين زير معما ميماند
پاسخ از دامن بود اگر کشفي هست
ميوه از دامن من بود اگر روزهو بود
آه از وسوسه افتاد زمين انسان شد
اه اگر سيب نبود عشق چه بايد ميکرد
من رسيدم که دل از بند دل آويزان شد
رد انگشت تو بر سينه ي سيبست هنوز
من غلط کرده_و مغضوب خداوند شدم
بعد از آن هم که تو باسنگ زدي شيشه شکست
+من که ازمنطق_و دستور حقيقت گفتم
به مضامين مجازي تنم فکر نکن
باز با اين همه هروقت غمي شيه کشي
من همين نبش کنارو چمنم فکر نکن
يا که خاکي به سر آيينه ي بکر کنيد
يا از اين جا به غبار سخنم فکر کنيد
شانه بر شانه ي هم پشت به هم ساييدن
خورده شن ها صفو صف پشت هم انبوه شدن
مثل واگيرترين حادثه دورم کردن
قطعه هاي بدنم بافتي از کوه شدن
قد کشيدم سر دوشم به لب ابر رسيد
سر براوردمو ديدم که چقدر اروندم
+من که ازمنطق_و دستور حقيقت گفتم
به مضامين مجازي تنم فکر نکن
باز با اين همه هروقت غمي شيه کشي
من همين نبش کنارو چمنم فکر نکن
قول دادم که در انديشه خود حبس شوم
دل به بالاو بلنداي خيالي ندهم
دوست دارم که خودم پشت خودم باشمو بس
به تن هيچ عقابي پرو بالي ندهم
تو که رفتي پي تابو تپش رود برو
به قدمهاي اسير لجنم فکر نکن
من به دستان خودم گور خودم را کنده ام
به پذيراي دفنو کفنم فکر نکن
+دست بردم که نجاتش بدهم دست نداد
شکر آنرا که ميان من او صلح افتاد
حوريان رقص کنان ساقر شکرانه زدند
گرچه خوب است که با شعله بپيوندد شمع
بي حضور نفس نور نميگندد شمع
پاي دل را به دلي سوخته ميبندد شمع
آتش آن نيست که از شعله ي آن خندد شمع
آتش آن است که در خرمنه پروانه زدند
+دل به درياچه ي حافظ زدم از ترس سراب
کس چو حافظ نه کشيد از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلبم شانه زدند
مثل من چشم به قلاب جهانت داري
ماهي کوچک گنديده درياچه ي شور
مثل من منتظر تلخ ترين ثانيه اي
جغد ويرانه نشين بوف زمين خورده ي کور
+ميرود بمب دلم فاجعه آغاز کند
هر کسي دورتر از عاقبت انديشتر است
ناگهان شد که زمين نبض جنونش زدو بعد
خونم از حلق بجوش آمدو نابود شدم
در جهاني که پر از فرضيه هاي شدن است
واقعا سوختمو باختمو دود شدم
آن که جان کندو خطر کردو به بالا نرسيد
آن که دائم هوس سوختن ما ميکرد
آنکه از هيچ نگاهي به تماشا نرسيد
کاش مي آمدو از دور تماشا ميکرد
+ردانگشت توبرحلق منو حلق خودت
هر دوتامان سرکيفيم که مرگ آمده است
کفن گرم به تن کن که دراين قبر غريب
پيش پاي منو تو بازتگرگ آمده است
پشت يک ميز خزيديم که بازي بکنيم
رو به روبودن باعشق جگر ميخواهد
اين قمارعاقبتش جان مراميبازد
با تو سرشاخ شدن دست قدرميخواهد
زنده ام هرچه زدي تيغه به شريان نرسيد
خيز بردارببينم خطري هم داري
زخم ازاين تيغو تبر تا بخواهي خورده ام
عشق من اره ي تن تيز تري هم داري