پيام
+
قدسيان بر سر هم صحبتي ام چانه زندند
بوسه بر قامت اين نوبر بيگانه زده اند
ريسه از تاک کشيدندو به کاشانه زدند
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پيمانه زدند
گم شدم پرت شدم تار تنيدم به سکوت
تشنه کف کرده_و تف ديده در عمق برهوت
ناگهان زد به سرم دست رسانم به قنوت
ساکنان حرم سترو عفاف ملکوت
با من راه نشين باده ي مستانه زدند
من بد آورده دنياي پر از بيمو اميد
جبهه مقاومت اسلامي
95/10/19
هواي حوصله ام ابريست
اين چهاردهميه