پيام
+
جا براي خود من باز نکرد آغل من
نره گاوي که در انديشه ي نوشخار خود است
پاي بشقاب هزاران زن هندو خوابيد
گاو کف کرده_و خورناز کش قصه شدم
تا دهانو شکمي هست مرا در يابيد
شقه هايم سر ميخ است به آتش بکشيد
زير خاکستر اين شعر کبابش بکنيد
اين بطي را که به دستان خودم ساخته ام
مفصل از هم به درآريدو خرابش بکنيد
زير خاکستر اين شعر کبابم بکنيد
مابقي را بگزاريد که سگها ببرند
بانوي خوبي ها
94/8/14
هواي حوصله ام ابريست
اين دوازدهميه