پيام
+
عهد کردم که اگر پاي کسي فتحم کرد
قامتش را سر سبابه ي خود ميبندم
عهد کردم که اگر دست کسي لمسم کرد
کولي دشت شوم معرکه آغاز کنم
در دلم آهن تف ديده بسياري هست
واي از آن دم که بخواهم دهني باز کنم
آنچنان مست کنم روح بچرخد در من
آنچنان نعره زنم سقف زمين چاک شود
آنچان شانه بلرزانمو هي هي بکنم که براي همه دشت خطرناک شود
اين تهوع که مرا هست تورا خواهند کشت
آنچه من خورده ام از حد خودم بيشتر است
2-تنها
94/8/14
هواي حوصله ام ابريست
اين پنجميشه